ویژگیهای شناختی کودکان 11-6 ساله
در سنین دبستان کودک تفکری عینی گرا دارد. در مرحله عملیات عینی بسیاری از محدودیت های تفکر مربوط به مرحله پیش عملیاتی از بین رفته اند. تفکر کودک بیشتر بر اصول منطقی و عینی گرایی استوار است. آنان قادرند به تفکر قیاسی بپردازند. در این مرحله کودکان می توانند مفاهیم کمیت و عدد را درذهن نگهدارند و قادر به تشکیل مفاهیم فضا و زمان و طبقه بندی اشیاء هستند، اما هنوز وابسته به عملیات عینی بر روی پدیده هایی که با آن سروکار دارند هستند (هترینگتون و پارک1373،ج1، ص593). کودکان همچنین به دستکاری نشانه ها و علائم می پردازند.کم کم قادر به استنتاج عینی منطقی می شوند.کودک از طریق دستکاری علائم و نشانه ها به تبیین وضع پدیده ها می پردازد.هنوز فکر کورک محدود به پدیده های عینی است.او با کمک علائم می تواند به طبقه بندی و ردیف سازی اقدام نماید، خواندن و نوشتن و حساب کردن را یاد بگیرد. البته میزان استفاده کودک از روشهای نمادی،کلامی،ریاضی و دیگر چیزها به هوش او هم بستگی دارد.کودک واقعیات را به کمک علائم تفسیر می کند.او به نگهداری ذهنی رسیده است و تغییر ناپذیری محتوا علی رغم تغییر شکل را درک می نماید. هر چند خودمیان بینی کودک نسبت به قبل کم شده است اما هنوز تفکر او از واقعیت های محسوس جدا نیست. افزایش ظرفیت های شناختی کودک منجر به بهبود روابط اجتماعی وی می گردد. او می فهمد که دیگران احساسات،علائق و تفکرات متفاوتی دارند. کودک می تواند خود را جای دیگران بگذارد و دیگران را درک می کند. در حالی که بزرگترها واقعیات را مبنای آزمون فرضهای خود قرار می دهند کودک دبستانی عکس این عمل را انجام می دهد. او فرض های خودش را صحیح می داند و هر جا تفاوت نظریاتش را با واقعیات احساس کند به تعبیر مناسب دیگری دست می زند. ناتوانی تفکیک فرضیات و واقعیات در کودک یک تفکر اسرار آمیزی بوجود می آورد. او واقعیات را به راحتی می پذیرد و هنوز دست به آزمایش فرضیاتش نمی زند (سیف و دیگران1376 ، صص94-93). همچنین کودکان در این سنین حوادث ساده را تعریف می کنند، به توضیحات ساده عملی راجع به حوادث روزانه و معما و طنز علاقه دارند. به نمایشنامه علاقه مندند و مایل به ایفای نقش در نمایشنامه ها هستند. در نقاشی ها از خلاقیت خود استفاده می کنند. کنجکاو هستند و به یادگیری علاقه مندند. در بازیهای گروهی شرکت می کنند و در گروههای کوچک می توانند به فعالیت بپردازند. دارای اعتماد به نفس و صمیمیت هستند. مسئولیت های کوچک را قبول می کنند. مقررات بازی را رعایت می کنند. از زورگویی و تحکم بدشان می آید. به فعالیت بیش از نتیجه آن علاقه دارند. به یادگیری شوق دارند. بازی ابداع می کنند و هنگام بازی قوانین آنرا تغییر می دهند. با آشنایی با خواندن و نوشتن و حساب مفاهیم او گسترش می یابد. در ابتدا به جنسیت اهمیتی نمی دهد ولی با بزرگتر شدن به بازی با همجنس علاقه مند می شود. ظرفیت حافظه کوک بتدریج افزایش قابل توجهی می کند. با بزرگتر شدن تفکر کودک هم انتزاعی تر می شود (شرفی 1375، صص161-157). به طور کلی انگیزه آموزش در بین دانش آموزان دبستانی بسیار نیرومند است و وظیفه معلمان اوج دادن به آن است. بچه های دبستانی گذشته از درستی و یا نادرستی ، پاسخ دادن به پرسش ها را دوست دارند. کم کم در برخورد با دیگران و تواناییهای تحصیلی تفاوتهای جنسیتی نیز نمایان می شود (نعمت اللهی1386، صص16-15). کودکان و بویژه کودکان سالهای نخستین دبستان از طریق کار با اشیاء، مواد و پدیده های عینی به خوبی فرا می گیرند. در این سالها بهره گیری از کلمه و دیگر نمادها کارآیی لازم برای بالا بردن درک را ندارد. دادن فرصت هایی برای دستکاری، عمل، لمس و احساس کردن اجسام به کودکان کمک خواهد کرد تا از مفاهیم و رابطه ها درک بهتری داشته باشند (گیج و برلاینر1374، صص203-202). در این دوره تغییرات مهمی در تکلم کودکان روی می دهد؛ خزانه لغات کودک به سرعت افزایش پیدا می کند، تلفظ کودک اصلاح می شود، جمله سازی ها اصلاح می شود، علاقه به ارتباط کلامی با دیگران افزایش می یابد و همراه با آن درک و فهم کودک هم بهتر می شود، محتوای تکلم کودک از «خودمحوری» به سمت تکلم اجتماعی پیش می رود و پرگویی های دوره قبل جای خود را به گفتار انتخابی و گزینشی می دهد(کرمی نوری و مرادی1372، صص105-104).
نظرات شما عزیزان: